هنوز یک ماه نشده است از روزی که بعد از بحران بالاترین نوشتم:
امیدوارم دستبهکار شویم و زودتر سایتی مناسب درست کنیم تا این جمع پراکنده نشود و این امید به یاس نگراید. جای درست کنیم که دیگر مهمانش نباشیم و همه صاحبخانه باشند و کسی منت غذا و آب دادن به ما را نداشته باشد. بیاید به خون ندا و سهراب قسم بخوریم که شرافت خود را برای یک مشت دلار به حراج نگذاریم بدترین تجارت تجارت با خونهایست که برای آزادی به زمین ریخته است و تاجران این حرفهی پرسود دست کمی از قاتلان ندارند. (دیکتاتورها همه شبیه همهاند)
و کنون در مدتی کوتاهی سه سایت جایگزین راه اندازی شده است: روز.نامه، ریشهها، آزادگی و این نشان میدهد دوستانی که تا کنون وقت و انرژی خود را در بالاترین صرفا برای روشنگری میگذاشتند و قصد راهاندزی سایت و کسب درآمد و شهرت نداشتند وگرنه همهی اینها شدنی بود. به هر حال باید به این دوستان خسته نباشید گفت و تلاش ارزندهیشان را پاس داشت.
هر کدام این سه سایت ویژگیهای خاص خود را دارند. روزنا.مه سعی میکند مبانی نظری دموکراتیکتری داشته باشد و بیشتر دغدغهاش این است که قوانین و بنیانگذاری سایت با مشارکت هر چه بیشتر اعضا صورت بگیرد، ریشهها گروه منسجمی دارد و توان تبلیغاتی بالایی برای جذب کاربر از خود نشان داده است و آزادگی با همانندسازی شکل ظاهری با بالاترین انتقال فعالیت از بالاترین را سادهتر کرده است. اما دامی و عافتی در جلوی پای هر سهی این سایتها است و آن این است که بخواهند نقیض اصل باشند به عبارت دیگر هویت و ماهیت خود را در نفی بالاترین جستوجو کنند. البته این که در طول تاریخ تحول فلسفه و علم و ایدئولوژی و نهادهای اجتماعی یا حتا شرکتهای تجاری و اختراعات از دل یکدیگر و با نقد پیشینان خود به وجود میآیند امری طبیعی و درستی است اما اگر بند ناف این نوزاد قطع نشود طفیلی باقی میماند و همواره حالت جنینی خود را حفظ میکند یا شبیه والد خود شده یا کاملا ضد آن میشود. بالاترین خوبیهای دارد و بدیهایی و کسانی میخواهند عکس آن باشند بدیهایش را به خوبی تبدیل میکنند اما متاسفانه خوبیهای آن را هم به بدی تبدیل میکنند. نقد ریشهیی پدیدها و زایمان طبیعی از دل تضادهای موجود رشد به همراه میآورد وگرنه عقب گرد است و حاصلی ندارد.
برای مثال مردم در سال ۵۷ علیه رژیم شاه انقلاب کردند نقد مهم و محوری علیه رژیم شاه دیکتاتوری آن بود چیزی که مردم را به خیابانها کشاند نارضایتی آنان از نابرابری و دیکتاتوری بود اما عملا به دلیل نداشتن رهبری درست به جای نقد عمیق رژیم شاه و برداشتن گامی به جلو و نفی دیکتاتوری و نابرابری، به شکلها و ظواهر پرداخته شده و کروات و حجاب و ریش و پشم شد مسئلهی اصلی و پس از مدتی دیکتاتوری و نابرابری به شکل غولآسایی بازتولید شد تا جایی که امروز مردم با زبان حافظ میگویند:«آن که خون دل ما ریخت به بیداد بهرفت/ کاش باز آید و خون ریزد و بیداد کند»
باید دید نقد اساسی و بنیادی به بالاترین چیست؟
* آیا حذف تعدادی از کاربران به خاطر نقض قانون است؟
اگر چنین است فرض کنید فردا در یکی از این سایتهای جایگزین تعداد زیادی تخلف کنند آیا نباید با آنان طبق قوانین موجود این سایتها برخورد شود؟ اگر بعد از مدتی تعدادی از کاربران به دلیل فعالیت زیاد منزلتی در این سایتها پیدا کردند حق دارند از قوانین تخلف کنند و نباید به آنان کاری داشت زیرا قدرتمندند؟
* محدودیت در «آزادی بیان» و حذف لینکهای توهینآمیز به ادیان؟
هر چند موضوع تحدید «آزادی بیان» موضوع جدی است اما به هر حال این یک طرح موقتی بود که بعدا هم عملا پس گرفته شد و هیچ وقت هم به طور جدی اجرا نشد. بهطور کلی اینگونه لینکها شاید کمتر از پنج درصد لینکهای بالاترین را شامل میشد که برخورد کردن با آن نباید کل سیستم را به نابودی بکشاند.
…
به هر حال به نظر من مشکل اصلی بالاترین چیز دیگری ست و جالب اینجاست که این مشکل اصلی ممکن است اتفاقا از جهتی مزیت اصلی آن هم محسوب شود و شاید به همین دلیل است که مدیریت بالاترین با تمام عقل و درایتی که دارد نمیتواند آن را درک کند. مسئله اصلی در بالاترین این است که متکی به مدیریت بستهی فردی ست که وقتی هم میخواهد نظر کاربران را جلب کند از راه لابیهای مخفی این کار را میکند به عبارت دیگر مشکل اصلی بالاترین این است که بالانشین آن تصور میکند پاسخ همهی سوآلها را دارد و خود را بینیاز از خرد جمعی میداند. فراموش نکنید بالاترین زمانی درست شد که این بارو غلط در بسیاری پیدا شده بود و هنوز هم هست که «رضاخان» جدیدی باید ظهور کند تا مشکل ایران را حل کند. این تفکر تا جایی در افکار عمومی ریشه دوانده بود، و شاید هنوز هم هست، که قالیباف در انتخابات ریاست جمهوری خود را رضاشاه دینی خوانده بود. همانطور که دیکتاتوری رضا شاه منافعی برای ایران داشت بیشک این نوع فکر منافعی هم برای بالاترین داشت هم اما همانطور که دیکتاتوری رضا شاه پاشنهی آشیلاش و چشم اسفندیارش بود و موجب سقوط خودش و بعد پسرش شد فردگرایی و دیکتاتوری در بالاترین هم سرانجام کار دست آن داد و موجب رمبیدنش شد.
بالاترین مزایای زیادی داشت، بیشتر قوانین آن خوب بود، نحوهی کارش در بیشتر موارد درست بود و همان چیزی است که کموبیش باید باشد یا میشود باشد. اما مسئله این بود که مدیریت بالاترین تنها بود و خودش این تنهایی را بهوجود آورده بود. همانطور که رضا شاه تنها بود و تمام دیکتاتورها تنها میمانند آنان با دست خود پایههای خود را نابود میکنند. دیکتاتورها دچار مالیخولیا میشوند و همه را دشمن خود میپندارند از تودههای مردم میترسند و حاضر نیستند آنان را در ادارهی امور مشارکت دهند زیرا تصور میکنند خودشان بهتر پاسخ مشکلات را میدانند و مشارکت مردم فقط مسایل را پیچیدهتر و بغرنجتر میکند.
مشکل بالاترین بسیار ساده قابل حل است و فرمول آن را حافظ داده است:«تو خود حجاب خودی از میان برخیز» کافی ست مدیریت بالاترین تنها به مسایل فنی بپردازد و ادارهی بالاترین را به کاربران بسپارد هر چند مشکلات جدیدی بروز میکند و سیستم دچار بحرانهای تازهیی میشود اما این بحرانها وقتی توسط خود کاربران حل شوند ریشهیی حل میشوند و برای همیشه حل میشوند اما وقتی توسط «نخبه» حل میشوند موقتی حل شده، بهزودی از جای دیگر ظهور میکنند.
در مورد سایتهای تازه تاسیس جایگزین هم مسئله همین است اگر بخواهند همان راه و روش بالاترین را ادامه دهند به همین جایی میرسند که بالاترین رسید. همه تصور میکنند دیکتاتوری بد ست چون ما دیکتاتورش نیستیم اگر توسط ما اداره شود خوب است و نتایج خوبی به بار میآورد در حالی که آنچه مذموم است دیکتاتوری و تصمیم فردی است. امیدوارم سایتهای جایگزین به این موضوع توجه کنند و سعی کنند خرد جمعی را به کار گیرند و از فردگرایی دوری کنند که ماهیت سایتهای اشتراکگذاری که حاصل کار داوطلبانه و آزادانهی افراد است با مدیریت فردی و دیکتاتوری آن در تضاد است.
sara said
تحلیل فوق العاده ای بود.
balva said
سپاسگزارم سارای عزیز، ببخشید غلطهای تایپی زیادی داشت که سعی کردم برطرف کنم.
رحمان said
من یک کاربر ساده بالاترین هستم و از کارهای بالاترین دلسرد و خشمگین شدم. چند روزی است که این سوالات ذهنم را مشغول کرده اند. عکس العمل کاربران بسیار طبیعی و منطقی بود ولی اگر بنا بر فرض بالاترین در عملکردش تغییر دهد و از کاربران دلجویی کند و تضمین بدهد ساز و کارش را تغییر میدهد که دیگر از این مشکلات پیش نیاید آیا کاربران بالاترین دوباره به آنجا باز خواهند گشت؟ آیا بالاترین را خواهند بخشید؟ آیا بالاترین دوباره بالاترین خواهد شد؟
پسر بد said
چه اهمیتی داره بالاترین یا یه جای دیگه؟
فرض کن شما میری مسافرت به یه شهری، حالا چون رانندش خوشاخلاق و باحاله شما همینجوری میخوای تو اتوبوس بشینی و پیاده نشی؟!
رامین said
بلوای عزیز ، بررسی موشکافانه و زیبایی بود.
دوست عزیزمان رحمان پرسشی پرسید که پاسخ آن همگام با نوشتار خوب شماست.
رحمان عزیز و دوستان گرامی ، من از فرو افتادن سایت بالاترین بسیار خوشحالم ، نه به این خاطر که از آن خوشم نمی آید یا با جناب یحیی نژاد خرده حسابی دارم بلکه تنها و تنها به این خاطر که بالاترین به تنهایی آن بالا نشسته بود. او تنها بود و پادشاهی می کرد و این پر است از نشانه های بد. هنگامی که کسی یا چیزی که نشان از قدرتی دارد و یکه و تنها در آن بالاها جا خوش کرده است ، همین گواه این است که یک جای کار خراب است به ویژه جایی که پایین ترها نشسته اند. همینکه آن پایین تری ها دست به دامان یک نفر یا یک چیز می شوند و آن فرد یا چیز تنها گزینۀ مورد احترام همگان است ، نشان از این دارد که به زودی داستان خان سالاری آغاز خواهد شد و استبداد رخ خواهد نمایاند.
دوستان من ، انرژی فراوانی که کاربران بالاترین به آن تزریق کردند ممکن است فروتن ترین انسانها را نیز به خود بزرگ بینی بیندازد و ما به عنوان اعضا یا کاربران بالاترین در دگرگونی این سایت به یک دیکتاتور نقش داشته ایم. این همان ماجرایی است که خمینی و خامنه ای را نیز به دیکتاتور بدل کرد. حال ممکن است توانایی های ذاتی هم آن را شتاب بخشد. از اینکه «بالاترین» فرو افتاد خوشحالم به این خاطر که دیگرانی جای آن را خواهند گرفت که یگانه نیستند و یکه و تنها آن بالا نخواهند نشست و این بیش از آنکه نشان از سقوط بالاترین باشد نشان از بلوغ اعضا و کاربران دارد و این ویژگی به تنهایی کافی است تا از بروز دیکتاتورهای پس از این جلوگیری کند.
در یک جامعه هوشمند و بالغ ، مردم (کاربران در جهان اینترنت) پیش از آنکه کار به جاهای باریک بکشد دست به کار می شوند و با نوآوری و رقابت از تبدیل شدن یک قطب به یک دیکتاتوری یکه تاز جلوگیری می کنند و این چیزی است که ما باید بیش از پیش بیاموزیم و گرنه گناه ما در ساختن یک دیکتاتور کمتر از او نیست. هیچ دیکتاتوری بدون آنکه به دو گروه وابسته باشد ادامۀ زندگی نخواهد داد. گروه نخست کسانی هستند که هم کیش و همانند خود او ستمگر و خود محور هستند و گروه دوم کسانی که ستمکِش و ستم پذیر هستند. بدبختانه ما در کشورمان بسیار بیش از گروه نخست ، از گروه دوم داریم و این گروه دوم هستند که زمینۀ ایجاد دیکتاتوری را فراهم می کنند.
امیدوارم سقوط بالاترین بیش از آنکه برای آقای یحی نژاد درس باشد برای ما کاربران درس باشد که فراموشمان نشود که آرمان ما دستیابی به آزادی است نه نجات بالاترین که حتا شاید نجات بالاترین در فرو افتادنش باشد. همانگونه که نجات خامنه ای و همۀ دیکتاتورها نیز در فرو افتادنشان است. هنگامی که به یک دیکتاتور با نگاه ژرف اندیشانه می نگریم می بینیم که او هم شخصی است مانند ما و شاید آنها هم در زمانی دور هرگز باور نمی کردند که به چنین جانورانی بدل شوند. همۀ ما انسانها به خودساختگی نیاز داریم چه جناب یحیی نژاد ، چه من و چه دیگران. دیکتاتوری زمانی بروز می کند که گمان کنیم به جایی رسیده ایم. زمانی که فراموش کنیم که حتا اگر به جایی رسیده باشیم ، دیگرانی بوده اند که ما را یاری داده اند و پلکانی شده اند تا ما بالا برویم و حال که به آن بالا رسیدیم به جای آنکه دست دیگران را بگیریم بادی در گلو بیندازیم و دیگران را کوچک بشماریم.
هر رفتی بازگشتی دارد و هر بالایی پایینی. آنچه که از این رفت و برگشت ها و بالا و پایین شدن ها باید دستگیرمان شود این است که ما بسیار شبیه یکدیگر هستیم و تنها زمانی بالا می رویم که به بالا رفتن دیگران بیندیشم و زمانی آن بالا می مانیم که خود را هم تراز دیگران ببینیم.
سعید said
رامین جان درود بر شما.
علی said
مرسی آقا! بحثت راجع به بالاترین را دنبال می کنم و استفاده می برم
iranfreedom67 said
بلواجان با اجازت متن تو تو آزادگی لینک کردم
واقعا از نوشته هات لذت مب برم………….
Rahaii said
درود بلوا جان،مثل همبشه عالی نوشتی.در این مدت که حذفها انجام شد ودر ادامه تحریمها همیشه یک سوال برایم هست که آیا مهدی یحیی نژاد فهمید که چه کرد و چه به روز بالاترین آورد یا نه هنوز هم خود را در موضع قدرت می بیند.ممنون از تحلیلت
Rahaii said
مثل همیشه زیبا رامین عزیز
balva said
از همهی دوستان مشتکرم.
ببخشید این روزها سفر در سفرم و کمتر میرسم به اینترنت وصل بشم. سپاس از همهی دوستان که چراغ این خانه را که خانهی خودشان است روشن نگه میدارند.
پسر بد said
نکنه اومدی ایران؟!
آهنگ وطن پرنده پر در خون از داریوش said
آهنگ وطن پرنده پر در خون از داریوش
.
آهنگ وطن پرنده پر در خون از هنرمند و خواننده نامدار ایرانی داریوش، بازگو کننده وضعیت دوزخی ایران پس از به روی کار آمدن رژیم گندیده و پوسیده ولایت فقیه در پی انتحار اسلامی !!! سال پنجاه و هفت است. این آهنگ را با کیفیت خوب می توان از لینک زیر دانلود کرد:
http://www.index-of-mp3.com/download-darush-vatan_parandeye_par_dar-fsnPJHQvoXG.html
.
وطن پرنده پر در خون
وطن شکفته گل در خون
وطن فلات شهید و شب
وطن پا تا به سر خون
وطن ترانه زندانی
وطن قصیده ویرانی
ستاره ها اعدامیان ظلمت
به خاک اگر چه می ریزند
سحر دوباره برمی خیزند
بخوان که دوباره بخواند
این عشیره زندانی
گل سرود شکستن را
بگو که به خون بسراید
این قبیله قربانی
حرف آخر رستن را
با دژخیمان اگر شکنجه
اگر بند است و شلاق و خنجر
اگر مسلسل و انگشتر
با ما تبار فدائی
با ما غرور رهائی
به نام آهن و گندم
اینک ترانه آزادی
اینک سرودن مردم
امروز ما امروز فریاد
فردای ما روز بزرگ میعاد
بگو که دوباره می خوانم
با تمامی یارانم
گل سرود شکستن را
بگو بگو که به خون می سرایم
دوباره با دل و جانم
حرف آخر رستن را
بگو به ایران
بگو به ایران
فرامرز said
اگر این اتفاقات چندسال پیش رخداده بودند مسدود شدن حساب بهرنگی و برخورد با برزو و کناره گیری اسفندیار جای هیچگونه مماشاتی را باقی نمینهادند . ولی اکنون انجا مانده و هر روز اب و جارو میکنیم و حسرت رویت مجدد نامهای اشنا انگیزه اصلی ورود به سایت شده است .
بالاترین مدرسه ایست و شما فرزانگان اموزگار و مهندسین فرهنگساز ان . قهر و کناره گیری شما موجب افسردگی ما شده است . همانگونه که میدانی من هیچ تکلفی در ابراز لطیفترین احساس – نسبت به هم میهنان فرهیخته ای که در ارتقا دانش و شعور سیاسی – اجتماعی جوانان ایرانی دارند – نداشته و از نبودشان در این سایت پر بیننده رنج میبرم . این فرهیختگان را به کمالگرائی و گریز از مشکلات و بیمیلی در ترمیم و اصلاح نارسائی های موجود و همچنین گرایش صعود به برج عاج و مدینه فاضله ای عاری از گزند و فاصله گرفتن نجومی از این قشر وسیع سرزنش میکنم . شیوه اتخاذ شده منافی صلاحیت این اندیشمندان در ایفای نقشی کارساز در جغرافیای سیاسی و پیکار ملت دربند و ستمدیده ماست .
عادت ما اینست که با خواندن متون ادبی کهن تفاهم نشانداده و » مبالغه » را فیلتر میکنیم . با علم بدان این شکوه را نقل میکنم :
هر کس بطریقی دل ما میشکند
بیگانه جدا دوست جدا میشکند
بیگانه اگر میشکند باکی نیست
از دوست بپرسید که چرا میشکند
پسر بد said
درسته بالاترین مدرسه است، اما فکر میکنم کم کم خیلیا از اونجا فارغ التحصیل شدن و یه مدرسه دیگه که بتونه همپای نیاز اونا باشه پیدا کردن.
وقتی شاگرد ارتقا پیدا میکنه، آموزشگاه هم باید ارتقا پیدا کنه.
جدای از همه این حرفا، فکر میکنم دل بستن به اسم سایت کار عاقلانهای نیست هر چند وقتی کاربرا اندوختهای کسب میکنن دل کندن ازش خیلی سختتر باشه نسبت به کسی که اندوختهای نداره.
وقتی کارفرما نمیتونه حقالزحمتو بده و با هر روز کار اضافه بدهی کارفرما به تو زیادتر میشه وقتی به این علم رسیدی که پرداخت بدهی توسط کارفرما میسر نیست، اصرار بر موندن کار اشتباهیه چون فقط طلب خودتو از کارفرما (که میدونی قادر به پرداخت نیست) بیشتر میکنی و امکان ریسک خودتو کمتر! عاقلانه اینه که دلتو به وعده وعید خوش نکنی و به فکر سرمایهگذاری یه جای بهتر باشی
فرامرز said
سپاس از توصیه و توجه شما !
راستش نظر شما درسته منتها زاویه دید ما متفاوته : من ابدا نگران خودم نیستم . خسرانی رو که من از اون صحبت میکنم به جامعه فرهنگی ایرونی ها مربوط میشه .
متاسفانه این یاداوری شما نسبت به فارغ التحصیل شدن حکایت از استنباط متفاوت ما از مدرسه و اموزگاران دارد . تمام فضای فرهنگی دانشکده ایست که هر کس از ان بهره میبرد . مربی هائی که مورد نظر من هستند پیشگامانی هستند که نیازی به مدرک این مدرسه نداشته و ندارند . برخلاف شما رابطه را تا سطح رابطه کارمند و کارفرما تنزل نمیدهم . نام و عنوان نیز – هر چند که شاخص اعتبار و هویتی بلامنازع هستند – منحصرا» تعیینکننده نیستند بلکه این قابلیت – ظرفیت – کیفیت و شعاع گسترده بازدیدکنندگانیست که این سایت روزانه پوشش میدهد . اینکه قالب بر رفقا تنگ شده است نیز قابل قبول نیست . چون سقف و حجم مشخصی را نمیتوان متصور شد . این نکته همان اشتباه محاسبه ایست که مدیریت مرتکب شده و همگامی با روند رشد را خارج از توان خود دیده و ترمز اضطراری را کشیده است ! به اعتقاد من نقطه نظر مورد اختلاف را میتوان از سوئی در مضمون «دفاع از ازادی بیان و مخالفت با سانسور » و از جانب دیگر » دخالت سلیقه و اعمال کنترل مدیریت در درج مطالب توهین امیز و مذهب ستیز » خلاصه نمود . بحرانی که به زعم اینجانب به وجه شایسته ای مدیریت نشده است .
جای انست که از شما بلوای عزیز و زحمات ارزنده درین رابطه به سهم خود سپاسگزاری کنم .
ما برای وصل کردن امدیم
نی برای فصل کردن امدیم
این وظیفه ایست که در صدر رسالت اجتماعی یک انسان متعهد و دلنگران اوضاع متلاطم کنونی میهن عزیز ماست . با پوزش از پرحرفی !
پسر بد said
فرامرز جان، اول از همه بگم که من خیلی ادبیاتم و طرز نوشتارم حرفهای نیست به این خاطر که ذهن من فنیه و بیشتر دو دو تا چارتائیه! اما در قالب همین دو دوتا چارتا و چیزی که توی بالاترین هم گاهاً لابلای حرفام گفتم اینه که، بالاترین یا هر سایت دیگهای نمیتونه تجلی جامعه ما باشه از سطح رفاه و تحصیلات بگیر تا عشق و تربیت خیلی از ما ایرانیها که دوست داریم محبوب، شجاع و دانا باشیم هر چند مجبور به تقلید بعضی حرکات باشیم. گفتم سطح رفاه منظورم مرفه بیدرد بودن نیست، منظورم اینه که از حداقل امکاناتی برخورداریم که بتونیم به مجامع مجازی سرک بکشیم. اما ازونور جامعه گرسنگانی داره که شاید شب چیزی برای خوردن نداشته باشه و مرفهینی داره که تو یه سفر یه روزش میتونه معادل 5 سال کار من رو هزینه کنه! نه اون و نه این دغدغش اونی نیست که توی اینجور سایتها دربارش بحث میشه و گاهاً اونقدر این صحبتها تر و تمیز و مرتبن که فقط میتونه روی کاغذ اونطوری باشه.
یه بحثی یادم اومد، چکیدشو بگم و اون این بود که آقایی/خانمی ادعا میکرد که 28 سال در کشورهای مختلف بوده و توش دعوا ندیده! و بابت یه دعوا که ممکنه هر جای دنیا طبیعی باشه جملهای گفته بود که فقط به زعم من میخواست یه جوری خودش رو منزه نشون بده. در صورتیکه با یه جستجو توی گوگل میشد کلی نزاع منجر به مرگ تو کشورهای مختلف دید!
جامعه واقعی ما همونه که وقتی میگن بنزین قراره … (حالا هر چی میخواد بشه) از پیکان سوار تا بیامو و لکسوس سوارش میرن تا از نیمه شب گذشته تو صف وامیستن!
جامعه ما همونه که اگه یه دختر توش لباسش یه خورده چسبون باشه حتی خانوماشم یه جور دیگه نگاش میکنن!
اما تو این سایتها اصلاً نمیتونی نشونی از اون فرهنگ ببینی.
بنابراین با توجه به نقش مهم این سایتها در اطلاع رسانی، معتقدم که این سایتها راه رسیدن ما به آزادی (که حتی در مفهوم اونهم مشکل داریم که این رو میشه در تعریف اون در نزاعهای کاربران دید) نیست.
راجع به این مسائل خیلی میشه حرف زد اما من عقیده کلی خودم رو بگم.
من معتقدم ما نباید دلبستگی خاصی به اینجور سایتها داشته باشیم و اگه دیدیم مسیر سایت عوض شده جایگزین پیدا کنیم. فردا ممکنه همین مشکل برای ریشهها، آزادگی یا روزنامه پیش بیاد.
من عضو هر دو سایت هستم و واقعاً ناراحت میشم از لینکهایی که مثلاً توی بالاترین زده میشه راجع به کاربران آزادگی یا بقیه!
آیا میخوایم ثابت کنیم که ما درست میگیم و بقیه اشتباه میکنن؟ این اون مدینه فاضلس که میخوایم؟ اگه کاربران رشد کردن و مدیران نه، بهتره عطای اون سایت رو به لقاش ببخشیم و یه جای دیگه فعالیت کنیم و هر کسی هم در انتخاب خودش آزاد خواهد بود.
ببخشید ظاهراً خیلی پرحرفی کردم
پوینده said
بلوا جان سلام:
امیدوارم که خوب و سرحال باشی. از نوشته ات لذت بردم و متاسفم که برای مدتی نتوانستم در تماس باشم. من دنبال مدل خاصی هستم به بقول تو بالاترین در صورت مدیریت دمکراتیک و همیاری و همفکری با کاربران میتوانست به آن مدل دست یابد. اما بنظر میرسید این مدل با هدفهای سیاسی و شاید تجاری بالاترین همخوانی نداشت. بهرحال بنظر من مییاید در فکر دو نوع سازماندهی بود.
1. یک سایت جمعی که نظرات و بینش های متنوع بتوانند در آن به تبادل ایده ها و اطلاع رسانی و شاید همیاری برای کمک به سازماندهی جنبش آزادی خواهی بپزدازند.
2. یک سایت یا وبلاگ جمعی در یک چهارچوب سکولار دمکراتیک بر اساس مبانی اعلامیه جهانی حقوق بشر و جمهوری خواهی. در چنین سایتی میتوان به تبادل نظرات و مباحث تئوریک مشخص تری در میان اعضا محدودتر که مبانی فکری مشترکی دارند پرداخت.
همراه با این دو بنظر من میتوان در فکر ایجاد شیکه وبلاگهای فردی و سازمانهای دمکرات و
سکولار نیز بود.
مایلم نظر تو دو دیگر دوستان را راجع به این طرح ها بدانم. شاید بتوانیم در این رابطه همکاریهای جدی انجام دهیم.
پوینده
فرامرز said
هموطن نازنین
مخالفت یا ممانعتی با فعالیت دوستان در هر جا که مایل باشند نیست .
هدف من پافشاری و تبلیغ برای یک سایت نیست . حتی اگر سخن از تاثیر مثبت این یاران بافرهنگ بر افکار ما و از طریق بالاترین حمل به قیاس بنفس هم شود از نقش سازنده دوستان و برد بالاترین نمیکاهد . رابطه دوستان وبلاگ نویس و سایت یادشده یک خیابان دوطرفه بوده و هست ! مایل نبودم که این نکته را بیان کنم ولی لازم است که جهت جلب تفاهم شما یاداوری کنم که صرفنظر کردن از این امکان گسترده اقتصادی نیست ! گره ای که بادست باز میشود را با دندان باز نمیکنند . پلی هم خراب نشده که نتوان تردد کرد . اگر یک سایت نوبنیاد بر جذب مراجعین رقیب سرمایه گذاری کند با طناب بدی وارد چاه شده است رشد ان کاذب و بادکنکی خواهد بود . خشت کج پایه بی اعتباری است . فرصت طلبی شناخته میشود و احتمالا با اندک لغزشی فروریزد . ارادت.
balva said
پوینده جان،
امیدوارم رد روزهای آینده بتونم طرحهایت را بخوانم نظرم را بدهم. ببخش مرا برای تاخیر.
balva said
دوستان بسیار سپاسگزارم.
فرامرز عزیز،
امیدوارم کارها بهسامان شود و بالاترین هم بهزودی با برداشتن گامهای بلندی روبه جلو مشکلاتش کمتر شود و قابل بازگشتن شود.
فرامرز said
بلوای عزیز
حضور شما و سایر عزیزان به این سایت غنا میبخشد . طیف وسیعی از مراجعه کنندگان به بالاترین از نبود شما در انجا رنج میبرند . دلمان برای مشاهده نوشته و حتی امضا کاربری شما عزیزان یک ذره شده است . جریمه این کشمکش را کاربران میپردازند . ممنون از دلگرمی
زهرا بهرامی اعدام شد said
عکس زهرا بهرامی و دخترش