ای شادی آن شهری کش عشق بود سلطان
هر کوی بود بزمی هر خانه بود سوری
مولوی، دیوان شمس
تحلیلگران و سیاستپیشگان گاه از سکوت میگویند و گاه از لگام زدن بر این رهوار شوریده سخن میگویند. ساطورِ خونین جلاد را نظاره میکنند و از پرهیز از خشونت میگویند و مهر خاموشی بر لبها میزنند تا حکومت شب و شبپرستان را مستدام کنند و بساط عیش و نوش خود را برقرار نگهدارند. عبث خیالیست این خیال شوم، مردم به جان آمده دیگر تاب سکوت و خفت زیستن در حکومتی که جز حقارت و فقر هیچ برایشان به ارمغان نمیآورد ندارد. فاصلهی حکومت و مردم آنقدر زیاد شده است که دیگر نه با جماق نه با گردو نه با مشت نه با لبخند… این فاصله پرشدنی نیست و این جدایی تا سرنگون کامل جمهوری اسلامی ادامه دارد.
چهارشنبهسوری جشن آتش است و نور و جشن عشق و است و رقص است و شادی و جمهوری اسلامی حکومت تاریکی است و غم و عزا با بیرق سیاه و افکاری مروج ماتم و مرگ. چهارشنبهسوری جشن زندگی ست و جمهوری اسلامی حکومت مرگ است. حضور شاد مردم در خیابانها و محلهها و میدانها خود به تنهایی آوای کوس مرگ ولایت فقیه است. هر لب که به خنده وا میشود تیری است بر قلب ولی شیطان، خامنهای خونخوار. در و دیوارهای شهر فردا پر میشود از شعار «مرگ بر اصل ولایت فقیه» و «زندهباد آزادی و برابری و شادی».
وقتی با هم هستیم و از عشق و زندگی و آزادی و برابری و همزیستی و صلح حرف میزنیم و بر حق مشروع و انسانی دفاع در مقابل اعمال خشونت را برای مردم تحت ستم و شکنجه به رسمیت میشناسیم پیروز هستیم. آنها آنقدر از مردم میترسند که اخباری موسوی و کروبی را به خانههایشان برمیگردانند و چراغهایشان را روشن میکنند تا اندکی جوانان را آرام کنند و چهارشنبهسوری را پشت سر بگذارند… این مغزهای فندقی و جمجههای تهی تصور میکنند اختلاف مردم با آنان اختلافی موقتی و سطحی و قابل رفع و رجوع است در حالی که کنون قلب هر ایرانی از اعماق پر از نفرت از تمامی این حکومت به تمامی جابر است و هیچ دلشان را خنک نمیکند مگر آن که ولیفقیه جانیاش را در بند و خلعید شده نبینند و دین به کلی از حکومت جدا نشود و زمام امور به دست مردم و منتخبینشان نیفتد.
سهشنبه با دلی پر از عشق و لبی پر از خنده و دهانی که مرگ ولایت فقیه را میخواهد و این را عین زندگی میداند ایران را سراسر انباشته از آتش عشق به آزادی خواهیم کرد. ضحاک مارهای دوشت را بگو شب پر کابوس دیگر در راه است.
کژدم said
چهارشنبهٔ سرخ
در این روز باید از تظاهرات بی مصرف و پر تلفات بگذرید و داستان «آخوند مهدی اسناوندی» را در سطح ملی و فراگیر اجرا کنید.
از شعارهای بی مصرفی مانند مرگ بر این و مرگ بر آن که به هیچ وجه مرگ آور نیستند دست بشویید و به شعارهای «مرگ آور عملی» دست یازید تا مرگ واقعی دشمنان ایران را ببینید و فریادهای مذبوحانه شان را بشنوید.
«شعارهای عملی» چهارشنبهٔ سرخ امسال باید اینگونه باشند :
از هر بسیجی و لباس شخصی؛ یک مشعل سوزان بسازید.
خانه های بسیجیها و پاسداران جاکش را «آتشدان» کنید.
از روی هیزم اجساد سوختهٔ دشمنان ایران بپرید.
و ایمان داشته باشید که بدون دادن «درسی آتشین» به دشمنان ایران؛ سرزمینمان آزاد نخواهد شد.
بدون لرزاندن پایه های حکومت ننگین اسلامی با «روشهای قهر آمیز»؛ در سال آینده تمامی هیاهوهای اعتراضی و آزادیخواهانه در میان فریادهای جنگ طلبانهٔ دوجناح «صفوی نوین» و «باند خامنه ای» گم خواهد شد و دشمنان ایران همچنان بر جای خود خواهند ماند و سرزمینمان فقیرتر و ویران تر خواهد شد.
بدون ارادهٔ پولادین شما؛ در سال آینده این سرزمین به دست «صفویهای نوین» خواهد افتاد و سرنوشت این سرزمین به محاق ابهام فرو خواهد رفت.
زبانهای خویش را اگر با آوردن نامهای ننگین «تازیان» همچون محمد وعلی و حسین و مهدی و … یا کلمهٔ کثیف «الله اکبر» ناپاک گردیده اند و این ناپاکی را تا اعماق اندیشه هایتان فرو برده اند با آتش «چهاشنبهٔ سرخ» تعمید دهید؛ و با دلاوران نیاکانی خود همچون «بابکهای سرخ» و «کاوه های آهنگر» پیمان ببندید که تا فرستادن تازیان به دوزخ از پای نخواهید نشست.
بدانید که با «قرتی بازیهایی» همچون بستن نوار سبز بر دور انگشتان و یا مچ دست و حتی از نبردهای دلاورانه اما بی سر انجام خیابانی با مزدوران رژیم و تهیهٔ فیلمهای یوتیوبی کاری از پیش نخواهد رفت.
کژدم
رامین said
درود بر بلوای عزیز
اینکه کفتارهایی همچون «مکارم شیرازی» (که من شرمم می آید نام زیبای شیراز را به دنبال اسمش بیاورم) جشنی مانند چهارشنبه سوری را مخالف شرع مزخرف اسلام می دانند (که این خود مایۀ خوشنودی ایران دوستان است)، نشان از نیروی شگفت انگیز آیین های ایرانیان دارد که برای ما به یادگار مانده است. از سخنان این ابلهان می توان به این پی برد که پاشنۀ آشیل دین ضحاک کجاست. برای نابودی این دین به شناخت و بازبینی فراوانی در فرهنگ و پیشینۀ ایران نیاز داریم. نیازی نیست با اسلام بجنگیم ، تنها کافی است آن را به دور اندازیم و برای همیشه فراموشش کنیم. گاه دشمنی کردن با یک ایدئولوژی آن را بزرگتر و نیرومندتر می کند. فرهنگ و آیین ایرانی آنچنان نیرومند هست که برای نابودی اسلام در ایران ، کافی است آن را نادیده بگیرد و تنها به رشد و بالندگی خود بپردازد. اینکه از نابودی اسلام در ایران سخن گفتم تنها برای این است که پروندۀ اسلام و مسلمانان در 14 سده در ایران آنچنان سیاه اسن که نمی توان آن را در کنار دیگر دینها به سادگی پذیرفت حتا اگر با حکومت هم کاری نداشته باشد.
بی گمان اگر کورش بزرگ و داریوش توانمند ، امروز بودند و می دیدند که جشنی از آیین های زیبای ایرانیان مانند چهارشنبه سوری می تواند به آزادی کشورشان کمک کند ، هزاران بار به آفرینش این جشن افتخار می کردند.
فرهادو said
بلوا عزیز نوشته ات مثل همیشه زیبا بود. امیدوارم فردا حضور پرشور و پرشماری را شاهد باشیم ولی نمی توانم زیاد امیدوار باشم که حضور خیابانی و فوقش آتش زدن چند تا سطل زباله و چند تا شعار پر شور و شرر واقعا تأثیری در بقای این نظام ستم و جنایت داشته باشد. با فتاوی ژنرال های خارج نشین که امر به «اتش زدن بسیجیان»می دهند هم تبعا موافق نیستم. این گفته این قدر تکرار شده که حالت کلیشه گرفته که «جنبش را باید به اعماق ببریم». ولی متاسفانه می بینم که این خواست نتوانسته جامه ی عمل بپوشه. این همه اعتصابات کارگری، این همه رنج مردم از تبعیض و فقر و گرسنگی، هنوز باعث نشده که طبقه ی کارگر در مبارزه ی سیاسی جذب شوند. این محصور بودن جنبش به قشر متوسط شهری مشکلی است که خوشبینی را از من گرفته.
لباس شخصی said
و اما چهارشنبه سوری
بزارید دقیقا بگم براتون چی میشه
طبق روال هر ساله در هر چهارشنبه سوری پ تعدادی بر اثر انفجارات کشته می شوند تعداد بیشتری زخمی می شوند و عده ای هم بازداشت شده و روانه زندان می شوند تا انتهای تعطیلات عید!!
اما امسال سبزها به مخ(!) خود بسیار فشار آوردند و ابتکاری به خرج دادند که مثلا هیچ کسی هم نمی فهمه و اون ابتکار به این شرح است:
آن چند نفری که همه ساله در حوادث چارشنبه سوری کشته می شوند امسال دیگه کشته نمی شوند. یعنی کشته می شوند ولی به نام جلبکان نفله شده (یا همون شهدای جنبشتون) معرفی می شوند و آن مرحوم یا مرحومه که در این حوادث فوت کرده است بدون این که روحش هم خبر داشته باشد عکسش در بالاترین و پایین ترین و فیس بوک گذاشته می شود و فریاد عمه کتی شما به آسمان می رود که آی «هوشنگ خرک دره ای» توسط دژخیمان رژیم در چارشنبه سوری سبز به شهادت رسید!!! پس ما پیروزیم ونیز بیشمار!!! =)) و این مساله چند روز مایه دلخوشی شما و سرگرمی ما می شود :دی
و اما آن عده که زخمی می شوند هم امسال به حساب تلفات چارشنبه سوری سبز نوشته می شوند و جزء جانبازان راه آزادی از آن ها تجلیل می شود
آن تعدادی از ارازل و اوباش هم که طبق روال هر ساله دستگیر می شوند خوب طبعا زندانی سیاسی که آزاد باید گردد!! می باشند و باید هرچه سریعتر آزاد گردند وگرنه به رژیم اخطار می کنیم که در صورت عدم آزادی آن ها (به پیوست موسوی و کروبی) رژیم را تا یک میلیون سال آینده ساقط خواهیم کرد.
همچنین در روز چارشنبه سور خیلی از دوستان لطف می کنن و از هر ترقه ای که دم در خونشون میترکه (حتی از این تفنگ های اسباب بازی کودکان که ترقه گوگردی دارد) فیلم برداری می کنند و گزارش لحظه به لحظه ای را در اختیار امت همیشه در صحنه ی سایت بالاترین قرار می دهند که این صدای ترقه ها پایه های حکومت را لرزانده است و دیکتاتور رفتنی است و البته در عین حال کلی کری می خوانند که این نوع عصبانیت ها و حرص خوردن ها خود گویای همه چیز هست که کی کجاش داره می سوزه!!! =))
و خلاصه این که من به شما قول می دهم که این چارشنبه سوری بسیار سبز خواهد بود و قول میدم که باعث میشه تا آخر همین هفته سایت بالاترین بدون سوژه نمونه و ایشالا از هفته آینده هم که دیگه عید و مسافرت و اینا به همه خوش بگذره :)) تا ایشالا ببینیم بعد عید حوصلتون که سرجاش اومد باز بیاین خودتونو دست بندازین
البته من از الان بگم 13 بدر سبز کار رژیم تمومه
میگی نه؟ نیگا کن!!!!
رامین said
جالبه که هواداران جنبش سبز تنها با تفنگ اسباب بازی و ترقه های گوگردی ، اینجوری شما لباس شخصی های مزدور و رهبران فاسدتون رو به وحشت انداختن که رخت خوابتون رو هم توی خیابون پهن کردین که مبادا چهار پایۀ نظامتون (خامنه ای) که یک پایه اش قبلا شکسته کله پا بشه و از ترستون هزاران مزدور با کلاهخود و زره پوش میان تا چند تا بچه سوسول رو که تفنگ اسباب بازی دستشون گرفتند دستگیر کنند. حالا ببین اگه مردم مثل شما مزدورا که از کیسۀ مردم سلاح می خرید تا به خودشون شلیک کنید، دست به اسلحه بشن شماها چیکار می کنید.
زیاد عجله نکن لباس شخصی ، شب دراز است و قلندر بیدار.
سهشنبههای اعتراضی و چهارشنبهی سوری! « جهان زن said
[…] ای شادی آن شهری کش عشق بود سلطان هر کوی بود بزمی هر خانه بود سوری مولوی، دیوان شمس تحلیلگران و سیاستپیشگان گاه از سکوت میگویند و گاه از لگام زدن بر این رهوار شوریده سخن میگویند. ساطورِ خونین جلاد را نظاره میکنند و از پرهیز از خشونت میگویند و مهر خاموشی بر لبها میزنند تا حکومت شب و شبپرستان را مستدام کنند و بساط عیش و نوش خود را برقرار نگهدارند. عبث خیالیست این خیال شوم، مردم به جان آمده دیگر تاب سکوت و خفت زیستن در حکومتی که جز حقارت و فقر هیچ برایشان به ارمغان نمیآورد ندارد. فاصلهی حکومت و مردم آنقدر زیاد شده است که دیگر نه با جماق نه با گردو نه با مشت نه با لبخند… این فاصله پرشدنی نیست و این جدایی تا سرنگون کامل جمهوری اسلامی ادامه دارد. چهارشنبهسوری جشن آتش است و نور و جشن عشق و است و رقص است و شادی و جمهوری اسلامی حکومت تاریکی است و غم و عزا با بیرق سیاه و افکاری مروج ماتم و مرگ. چهارشنبهسوری جشن زندگی ست و جمهوری اسلامی حکومت مرگ است. حضور شاد مردم در خیابانها و محلهها و میدانها خود به تنهایی آوای کوس مرگ ولایت فقیه است. هر لب که به خنده وا میشود تیری است بر قلب ولی شیطان، خامنهای خونخوار. در و دیوارهای شهر فردا پر میشود از شعار «مرگ بر اصل ولایت فقیه» و «زندهباد آزادی و برابری و شادی». وقتی با هم هستیم و از عشق و زندگی و آزادی و برابری و همزیستی و صلح حرف میزنیم و بر حق مشروع و انسانی دفاع در مقابل اعمال خشونت را برای مردم تحت ستم و شکنجه به رسمیت میشناسیم پیروز هستیم. آنها آنقدر از مردم میترسند که اخباری موسوی و کروبی را به خانههایشان برمیگردانند و چراغهایشان را روشن میکنند تا اندکی جوانان را آرام کنند و چهارشنبهسوری را پشت سر بگذارند… این مغزهای فندقی و جمجههای تهی تصور میکنند اختلاف مردم با آنان اختلافی موقتی و سطحی و قابل رفع و رجوع است در حالی که کنون قلب هر ایرانی از اعماق پر از نفرت از تمامی این حکومت به تمامی جابر است و هیچ دلشان را خنک نمیکند مگر آن که ولیفقیه جانیاش را در بند و خلعید شده نبینند و دین به کلی از حکومت جدا نشود و زمام امور به دست مردم و منتخبینشان نیفتد. سهشنبه با دلی پر از عشق و لبی پر از خنده و دهانی که مرگ ولایت فقیه را میخواهد و این را عین زندگی میداند ایران را سراسر انباشته از آتش عشق به آزادی خواهیم کرد. ضحاک مارهای دوشت را بگو شب پر کابوس دیگر در راه است بلوا […]
سهشنبههای اعتراضی و چهارشنبهی سوری! « مَی مکُران said
[…] ای شادی آن شهری کش عشق بود سلطان هر کوی بود بزمی هر خانه بود سوری مولوی، دیوان شمس تحلیلگران و سیاستپیشگان گاه از سکوت میگویند و گاه از لگام زدن بر این رهوار شوریده سخن میگویند. ساطورِ خونین جلاد را نظاره میکنند و از پرهیز از خشونت میگویند و مهر خاموشی بر لبها میزنند تا حکومت شب و شبپرستان را مستدام کنند و بساط عیش و نوش خود را برقرار نگهدارند. عبث خیالیست این خیال شوم، مردم به جان آمده دیگر تاب سکوت و خفت زیستن در حکومتی که جز حقارت و فقر هیچ برایشان به ارمغان نمیآورد ندارد. فاصلهی حکومت و مردم آنقدر زیاد شده است که دیگر نه با جماق نه با گردو نه با مشت نه با لبخند… این فاصله پرشدنی نیست و این جدایی تا سرنگون کامل جمهوری اسلامی ادامه دارد. چهارشنبهسوری جشن آتش است و نور و جشن عشق و است و رقص است و شادی و جمهوری اسلامی حکومت تاریکی است و غم و عزا با بیرق سیاه و افکاری مروج ماتم و مرگ. چهارشنبهسوری جشن زندگی ست و جمهوری اسلامی حکومت مرگ است. حضور شاد مردم در خیابانها و محلهها و میدانها خود به تنهایی آوای کوس مرگ ولایت فقیه است. هر لب که به خنده وا میشود تیری است بر قلب ولی شیطان، خامنهای خونخوار. در و دیوارهای شهر فردا پر میشود از شعار «مرگ بر اصل ولایت فقیه» و «زندهباد آزادی و برابری و شادی». وقتی با هم هستیم و از عشق و زندگی و آزادی و برابری و همزیستی و صلح حرف میزنیم و بر حق مشروع و انسانی دفاع در مقابل اعمال خشونت را برای مردم تحت ستم و شکنجه به رسمیت میشناسیم پیروز هستیم. آنها آنقدر از مردم میترسند که اخباری موسوی و کروبی را به خانههایشان برمیگردانند و چراغهایشان را روشن میکنند تا اندکی جوانان را آرام کنند و چهارشنبهسوری را پشت سر بگذارند… این مغزهای فندقی و جمجههای تهی تصور میکنند اختلاف مردم با آنان اختلافی موقتی و سطحی و قابل رفع و رجوع است در حالی که کنون قلب هر ایرانی از اعماق پر از نفرت از تمامی این حکومت به تمامی جابر است و هیچ دلشان را خنک نمیکند مگر آن که ولیفقیه جانیاش را در بند و خلعید شده نبینند و دین به کلی از حکومت جدا نشود و زمام امور به دست مردم و منتخبینشان نیفتد. سهشنبه با دلی پر از عشق و لبی پر از خنده و دهانی که مرگ ولایت فقیه را میخواهد و این را عین زندگی میداند ایران را سراسر انباشته از آتش عشق به آزادی خواهیم کرد. ضحاک مارهای دوشت را بگو شب پر کابوس دیگر در راه است بلوا […]
سه شنبه های اعتراض: چهارشنبه سوری، گزارش لحظه به لحظه « سایت خبری راه کارگر said
[…] سهشنبههای اعتراضی و چهارشنبهی سوری! […]
tanznameh said
سلام دوست سبزم
از وبلاگت استفاده بسیار بردم
خوشحال میشم تبادل لینک کنیم
http://www.tanznameh.wordpress.com
tanznameh@gmail.com
به ما سر بزن خوشحال میشم
hamed said
balva khabari azat nista,kam kam daram negaranet misham:(
eydam ke nayumadio,man mondam be ki tabrik begam:(
hamed said
sry majbur shodam inja in «nazaro» bezaram zira ke chareiy degar nabud
امید said
بلوا جان کجایی؟ خیلی وقته هیچ نشانی ازت نیست. دلم برات تنگ شده و نگرانت هستم. لطفا فقط خبر سلامتی ات رو بده.
balva said
حامد و امید عزیز،
شرمنده که مجبور شدم بیخبر بروم. روزهای پرکش و قوسی بود و فعلا از ایران بیرون هستم و خب ضرورت نوشتن این وبلاگ که وقتی در ایران بودم و نمیتوانستم از نام واقعی خودم استفاده کنم دیگر از بین رفته است. حالا در این مورد مفصلتر مینویسم. فقط بدی این کار این است که دلم برای دوستان بسیار تنگ میشود. یک فکری برای این موضوع باید بکنم.
رامین said
درود بر بلوای عزیز
راستش من هم نگران شده بودم نکند چیز بدی روی داده باشد. از اینکه تندرست هستید خوشحالم.
پیروز باشید و سربلند
بهرنگی said
بلواجان کجایی عزیز؟ لااقل به فرندفید سری بزن
حامد said
1000000$ گذشته را رها كنيد به فكر اينده باشيد
اگر نشانه اي از بلوا آراد (رون اراد)داريد با ما تماس بگيريد..:D
balva said
حامد جان جایزه را رد کن بیاد! 🙂
بهرنگی said
خبری نیست!
balva said
بهرنگی عزیز،
برایات ایمیلی فرستادم. نمیدانم دریافت کردی یا نه. متاسفانه تمام پسوردهایام را گم کرده بودم و به ایمیلهایام و به وبلاگ دسترسی نداشتم.
فرهاد said
بلوای عزیزاگر می توانی باز بنویس. دلم برای نوشته های بی مانندت تنگ شده.
حامد said
به به سلام سلام سلام
نميدونم بگم بالاخره يا بلخره يه خبرايي داره ازت ميشه هااااااا آخجان
راستش به بهرنگ حسوديم شد من اين همه زخم خوردم نمك پاشيدم حداقل به اون يه ايميل زدي
اين نيز بگذرد عوضش جايزه به خود گمشده تعلق نميگيره اين به اون در;D
فرهاد ديگه اغراق نكن بي مانندم نيستااااااا بود اين همه بنده خدا به بالاترين اطلاعيه داد سانسور نكنيد بعبارتي اب در هاون كوبيدن lol ولي نه حتمآ يه چيزي هست كه منو ميكشونه اينجا ديگه
خب پر حرفي بسه ديگه خوشحالم حداقل صحيحو سالمي جمهوري اسلامي هنوز نگرفتت اينا همش خوبهههه
به اميد آنكه باز اينجا مطلب بزاري ما رو مستفيض كني
balva said
حامد جان،
ایمیل تو را نداشتم! 🙂 خیلی مخلصیم و دلم برای تو بقیه بچهها و فرهاد عزیز و نازنین خیلی تنگ
شده.
یاور یزدان پرست said
سلام و درود
نوشته های پر محتوایی دارید
در صورت تمایل با هم تبادل پیوند داشته باشیم.خوشحال میشم.
وبلاگ http://navayeghalam.wordpress.com
برقرار باشید
حامد said
سلام.خيلي وقته سر نزدم اوووووه ميبينم كه هنوز اپ نشده اينجا يا شده؟ادرس عوض شده ما اطلاعي نداريم؟به هر حال داريم ميريم تو سال 91 و همچنان اينجا خبري نيست.اصلآ من شكايت دارم تو دست از مبارزه كشيدي بي ادببببببببببببب پرووووووو