Posts Tagged انقلاب مصر

ژاله‌یی در خون، ژاله‌یی در زنجیر و ضحاکی بر تخت

محمد مختاری و صانع ژاله
دروغ دروغ می‌آورد و فساد فساد تا آن‌جا که دیگر هیچ مرزی برای تباهی باقی نماند. صانع ژاله وقتی برای دفاع از مردم مصر به خیابان آمده است به قتل می‌رسد و بسیجی خوانده می‌شود و برادرش قانع ژاله که این سناریوی رسوا و پلید را افشا می‌کند دستگیر می‌کنند و به زیر شکنجه می‌کشند تا پدری که کمرش در مرگ جوان برومندش شکسته است در هم شکنند.
خامنه‌ای گام به گام دارد آن‌چنان مرزهای وقاحت و جنایت را پشت سر می‌گذارد که تا وقتی خودش و نظام سرپا جنایت‌اش به درک واصل شد دیگر هیچ بهانه‌یی برای یاد کردن از آن باقی نگذارند. در تاریخ نظام‌های خون‌ریز زیاد بوده‌اند و دیکتاتوران و جبارانی که مردم به قتل رسانده‌اند کم نبودند اما تنها نام تعداد انگشت شماری به عنوان خون‌ریزترین و کثیف‌ترین باقی مانده است و بی‌شک خامنه‌ای یکی از اینان خواهد بود که نفرین و لعن ابدی را برای خودش و نظام‌اش جاودان بر جای خواهد ماند.
رژیم‌های جانی یک بار مخالفان خود را می‌کشند اما این جانی‌ترین نظام معاصر چندین بار انسانی را می‌کشند. نخست با گلوله جانش را می‌ستانند و سپس با ریا و تزویر هویتش را می‌دزدند.
اگر در زندان اعدام کنند می‌کشند و می‌گویند تروریست بود، می‌کشند و می‌گویند قاچاقچی مواد مخدر بود می‌کشند و می‌گویند سایت سکسی داشت… و وقتی بخواهند نهایت دشمنی را با کسی بکنند و او را کثیف‌ترین موجود روی زمین بخوانند و به تمامی به لجنش بکشند، می‌کشند و می‌گویند بسیجی بود.
وقتی عبدالله گل برای چپاول ایرانی که حکومتی فاسد و اشغالگر بر آن سایه انداخته است در تهران است رژیم دست به کشتار جوانان می‌زند. جناب گل باید بداند که شریک این جنایات است و مردم ایران از مردم کشور همسایه خود انتظار دارد دستان خون‌آلود «گل» را نفشارند و لقمه‌ی دزدیده‌شده و آغشته به خون جوانان ایرانی را به صورتش تف کنند.
ای مردم مصر و تونس! این دو جوان شهید را از مردم ایران بپذیرند و در کنار شهدا و قربانیان مبارزه‌ی ضد دیکتاتوری خود جای دهید که این جهان را با صدای متحد و یک‌پارچه علیه دیکتاتورها که همیشه پشت و پناه هم هستند می‌توان به جای امنی برای زیستن تبدیل کرد. شما که به آزادی نسبی دست پیدا کردید دست یاری ما را بفشارید تا دست در دست هم نهیم و جهان را و منطقه را از لوث وجود این دیکتاتوران بی مقدار پا کنیم.
دانشجویان ایرانی عزادار هستند و هنرمندترین‌شان یا در خون غلتیده‌اند یا در شکنجه‌گاه‌ها به سر می‌برند. به این فرزانه‌ترین فرزندان سرزمین در خون تپیده‌ی به زنجیرکشیده‌ی‌مان بپیوندیم و بساط این ضحاک را در هم بپیچیم.
به عکس رعنای صناع ژاله و به چشم شهلای محمد مختاری نگاه کنید و یادآورید ضحاک افسانه نبود تجلی حافظه‌ی جمعی ایرانیان از دیکتاتوران و جبارانی بود که جوانان‌شان را به خاک خون می‌کشید تا بر عمر ننگین سلطان جبار و امام جائر بیافزاید و اکنون خامنه‌ی می‌خواهد به عنوان آخرین جبار تاریخ ایران، آخرین ضحاک، آخرین فرعون چهره‌یی از خود به جای بگذارد تا ایرانیان برای همیشه دیکتاتوری و حکومت فقها را به زباله‌دانی تاریخ بیاندازند و دیگر هرگز حتی مازوخیست‌ترینشان هم هوس زندگی در نظام نظامی که دروغ و فساد و تباهی رکن رکین آن باشد ندهند. نظامی که با امام تقلبی سر از گور بیرون آورد و بنیان نهاده شود با ولی فقیه خونخوار به اعماق مغاک باز گردانده می‌شود.

Comments (8)

پیشنهادی به میرحسین موسوی

انسان‌ها در زندگی کارهای درست و نادرست زیاد انجام می‌دهند اما معمولا تاریخ آدم‌ها را با آخرین کارهای‌شان قضاوت می‌کند. برای همین است که دعای مادربزرگ‌ها برای فرزندان و نوه‌های‌شان عاقبت به‌خیری است. میرحسین موسوی این شانس و اقبال را داشته است که با تمام نقاط تاریکی که در زندگی اوست و هشت سال نخست‌وزیری یکی از سیاه‌ترین حکومت‌های معاصر جهان را به عهده داشته است اما در قلب میلیون‌ها زن و مرد ایرانی جای بگیرد و در چشم جهانیان به عنوان انسانی که برای «آزادی» مبارزه می‌کند شناخته شود و اکنون وقت آن است که آخرین گام‌ها را بردارد.
ایران در شرایط بسیار خطرناکی به‌سر می‌برد. اگر جمهوری اسلامی و دولت احمدی‌نژاد ادامه پیدا کند اوضاع بسیار تیروتاری در انتظار مردم ایران است. از نظر اقتصادی و فرهنگی هر روز که می‌گذرد خسارات عمیق‌تر و جبران‌ناپذیرتری به این سرزمین وارد می‌شود. از نظر بین‌المللی مردم ایران که در دو سال گذشته با آغاز جنبش سبز به مردمی پیشرو و مترقی و آزادی‌خواه در جهان معروف شدند اکنون دوباره کم‌کم، در نگاه جهانیان، دارند به ملت احمدی‌نژاد تبدیل می‌شوند. بقای جمهوری اسلامی ممکن است به تجزیه و فروپاشی ایران به عنوان یک کشور منجر شود. اختلافات قومی و ملی و فرهنگی روزبه‌روز در حال گسترش است و اقوام مختلف روزبه‌روز دارند بیشتر به این باورنادرست رسانده می‌شوند که جدایی برای‌شان بیشتر خوش‌بختی می‌آورد تا هم سرنوشت شدن با سایر ملت‌ها و اقوامی که تا کنون زیر نام کشوری به نام ایران زندگی می‌کردند. از آن‌سوی هیچ بعید نیست آمریکا برای حل یا سرپوش گذاشتن روی بحران‌های اقتصادی خودش جنگ تازه‌یی راه بیاندازد و ایران مقصد خوبی باشد برای این جنگ.
اکنون مردم مصر و تونس نشان دادند ما در ۲۵ خرداد ۱۳۸۸ چه باید می‌کردیم و نکردیم و جالب است که موسوی خود در آغاز این طرح را داد اما بعد وقتی میلیون‌ها نفر به خیابان آمدند آنقدر شگفت‌زده شد که پیروزی را نزدیک و ساده دید و طرح اولیه را دنبال نکرد. دارم در مورد «تحصن در مرقد» صحبت می‌کنم. اگر خاطرتان باشد موسوی که انتظار نداشت مردم برای مقابله با تقلب به خیابان‌ها بریزند گفت می‌رود در «مرقد» متحصن می‌شود. اما میلیون‌ها نفر به خیابان ریختند و ماجرا به سمت سوی دیگری رفت.
آقای میرحسین موسوی!
اکنون چه لایقش باشی و چه لایقش نباشی، چه بخواهی و چه نخواهی، سرنوشت کشوری در دستان توست. تنها تو هستی که هنوز می‌توانی کاری صورت دهی و نور امید در دل‌ها برافروزی، دادن بیانیه، حتا دعوت به راهپیمایی دیگر نمی‌تواند کاری صورت دهد. می‌بیند حتا مشروع‌ترین در خواست‌ها هم با پاسخ منفی روبه‌رو می‌شود. به نظر می‌رسد شما و آن شیخ شجاع مهدی کروبی تنها کاری که می‌توانید بکنید این است که به خیابان بیاید و تحصن کنید. بی‌شک حلقه‌ی اولیه دوستان و بستگان و آشنایان‌تان با شما خواهند آمد دیگر ۷۲ نفر که هم‌راه دارید؟! بروید در یکی از میدان‌های شهر، میدان آزادی، میدان انقلاب یا میدان کاج (سعادت آباد) چادر بزنید و تحصن کنید. ممکن است جان خود را بر سر این کار بگذارید. اما گمان نمی‌کنم اکنون بعد از آن که صدها جوان رشید و رعنا جان‌شان را برای دفاع از «رای که به تو» داده بودند از دست دادند، ده‌ها هزار جوانی که در سال شصت تحت تاثیر سخنرانی‌های تو به جبهه و جنگ رفتند و جان باختند، تو به فکر جان خود باشی… از جان مردمان نیز بیم نداشته باش که این مرگ تدریجی و هرروزه بدترین سرنوشت است. اگر کاری صورت نگیرد زندگی در انتظار مردم نیست مرگ خفت بار است. بیش از یک میلیون عراقی کشته شدند و خفت تحت اشغال بودن کشورشان را نیز تحمل کردند در صورتی که اگر رژیم صدام توسط خود مردم ساقط شده بود هم تعداد کشته‌ها کمتر بود هم کشورشان توسط نیروی بیگانه اشغال نمی‌شد.
شاید ۲۵ بهمن مناسب‌ترین روز برای این کار باشد و شاید روز دیگری با بررسی دقیق‌تر محل و گردآوری همراهان بیشتر اما اگر بیرون بروید و در جایی تحصن کنید شک نکنید کانون و جبهه‌ی جدیدی می‌گشاید و این بن‌بست مبارزه را شکسته و فصل جدیدی می‌گشاید. همه‌ی انسان‌ها روزی می‌میرند اما انسان‌های کمی هستند که مرگ‌شان میلاد هزاران جان تازه است برخیزید کاری کنید که مرگ و زندگی در آن حیات است و زندگی کاری که شکست ندارد به تمام پیروزی ست.

Comments (10)

برای عشق تازه اجازه بی‌اجازه

همان طور که انتظار می‌رفت مجوزی صادر نشد و خانه‌ی مهدی کروبی محاصره شده و تهدید و فشارها بالاگرفت و حکومت نظامی نظامی‌تر شد. اما هنوز ۲۵ بهمن نیامده اولین ثمره‌ی این درخواست بسته شدن بازوبند سبز بر بازوی انقلابیون مصر بود و بار دیگر نام جنبش مردم ایران در جهان سر زبان‌ها افتاد و مردم دنیا به جای مقایسه انقلاب مصر و تونس، چنان‌که جمهوری اسلامی می‌خواهد، با انقلاب بهمن آن را با جنبش اخیر مردم ایران مقایسه می‌کنند و تداوم و گسترش آن در کشورهای دیگر می‌دانند. از سوی دیگر با ندادن مجوز راهپیمایی چهره‌ی تاریک ولی‌فقیه حقه‌باز بیش از پیش افشا شد و مردم مصر و تونس با وضوح بیشتری دیدند که خامنه‌ای و احمدی‌نژاد دشمنان انان هستند و اجازه‌ی برگزاری راهپیمایی به سود مردم آن‌کشورها را نمی‌دهند.
بی‌شک جنبش مردم ایران درس‌هایی برای مردم مصر و تونس داشت اما جنبش مردم مصر درس بزرگی برای ما داشت و کاری را که باید در ۲۵ خرداد انجام می‌دادیم انجام ندادیم. روزی که ۳ میلیون مردم به خیابان آمدند روزی بود که موسوی و کروبی باید در میدان آزادی تحصن می‌کردند و از مردم می‌خواستند در میدان بمانند کاری که مردم مصر انجام دادند. اگر یک سوم جمعیت هم می‌مانند و یک میلیون نفر در میدان آزادی حضور خود را حفظ می‌کرد بسیار بعید بود که رژیم بتواند سرکوب کند. رفتن مردم به خانه‌ها و آمدن‌شان در روزهای بعد موجب شد وقتی خامنه‌ای فرمان جلوگیری از راهپیمایی را صادر کرد در ۳۰ خرداد عملا راهپیمایی شکل نگیرد اما اگر مردم در میدان باقی مانده بودند احتمالا نتایج بسیار بهتری به‌دست می‌آمد و ممکن بود حداقل دولت احمدی‌نژاد سقوط می‌کرد.
هر چند بعدا تعدادی از دانشجویان و روشنفکران برای روز ۱۳ آبان این درخواست را در اینترنت منتشر کردند که مردم در خیابان بمانند اما دیگر فرصت از کف رفته بود و شدنی نبود چون اصل آن است که مردم فرصت تجمع میلیونی پیدا کنند و این فرصت را در ۲۵ خرداد پیدا کردند و از کف دادند. از کف دادن آن فرصت حاصل راست‌رویی و مسامحه کاری رهبری جنبش در درون نظام، موسوی و کروبی و چپ‌رویی و ندانم‌کاری اپوزیسیون خارج از نظام بود. موسوی و کروبی این پندارنادرست را داشتند که خامنه‌ای و احمدی‌نژاد در مورد خواست مردم عقب‌نشینی می‌کنند و بعد هم که سرکوب صورت گرفت با صدور بیانیه‌های بی‌بو و خاصیت جنبش را به بی تحرکی و طولانی‌مدت‌شدگی سوق دادند در صورتی که وقتی مردم پاشنه‌ها را ورمی‌کشند و به خیابان می‌آیند باید همان‌طور به حرکت روبه‌جلو ادامه دهند وگرنه جنبش فروپاشیده و مضمحل می‌شود. اشتباه چپ‌روانه در اپوزیسیون هم این بود که به جای درخواست‌های معقول و شدنی مانند ماندن در خیابان و نرفتن به خانه‌ها. درخواست‌های عجیب و غریبی مانند بی‌حجاب آمدن زنان یا تسخیر صدا و سیما و اوین را می‌داند!
منظور از نقد موسوی و کروبی یا اپوزیسیون و چپ‌رویی‌ها و راست‌رویی‌ها عقده‌کشایی و محکوم کردن این و آن نیست بلکه صرفا درس تاریخی گرفتن است. اکنون با ابتکار خوب و قابل تقدیر موسوی کروبی موضوع ۲۵ بهمن و راهپیمایی مردم مسئله روز شده است. بعید می‌دانم که راهپیمایی عظیمی شکل بگیرد و جمعیت آنقدر بیایند که بتوانند به خانه‌ها نروند اما به هر حال باید منتظر چنین روزی باشیم و تمام تلاش خود را بکنیم در ۲۵ بهمن مردم به خیابان بیایند و موج‌تازه‌یی از حضور مردمی در خیابان ایجاد شود. جمهوری اسلامی به هر حال در سراشیبی سقوط قرار دارد و این ثبات نسبی کاملا شکننده است. تنها اراده‌یی قوی برای شکستن رخوت کنونی کافی است تا ان را بشکند. مردم قهرمان تونس و مصر نشان دادند اگر نیروهای اپوزیسیون بتوانند وحدت کنند و برنامه‌ی متحد عملی برای شکستن سد دیکتاتوری داشته باشند بی‌شک موفق خواهند شد.
۲۵ بهمن در راه است اما روزهای بیشمار دیگری هم در پی آن خواهد آمد فرصت‌های تاریخی خلق می‌شوند و اگر از آن‌ها درست استفاده نشود به هدر می‌روند و فقط تاسف آن باقی می‌ماند. امیدوارم روزهای آینده روزهایی باشد که لبخند شکوه‌مند حرکت به‌سمت آزادی دوباره بر لب‌های مردم ایران بشکوفد.

نوشتن دیدگاه