آغاز شد
سالی بلند
سالی که سروهای جوان
برفهای خونین را
از شانههای خویش تکاندند. شعری از محمد مختاری
تقدیم به تمام زنان و مردان آزادیخواهی که در راه ترویج و ارتقای حقوق بشر پیکار میکنند و تحقق این حقوق را مقدمهی ضروری رهایی و شکوفایی همه جانبهی نوع بشر میدانند. پوینده، شهریور ۱۳۷۷(۱)
محمد مختاری در بهار، اول اردیبهشتِ در نخستین سالِ از دوران دوازده سالهیی که ایران سالهای پرشور آزادی و دموکراسی را تجربه کرد، ۱۳۲۱ بدنیا آمد. و سرانجام در پاییز شومی که قدارهبندانِ زنجیرپارهکرده زیر سایهی شوم شبپرستان حاکم روشنفکران و نویسندگان و شاعران… را قلع و قمع میکردند در ۱۲ آذر سال ۱۳۷۷ ربوده شد و به قتل رسید.
محمدجعفر پوینده در بهار، ۱۷ خرداد نخستین سال بعد از کودتای ۲۸ مرداد، ۱۳۳۳ به دنیا آمد. او در ۱۸ آذر ۱۳۷۷ در فضای وحشت و ترور قتلهای زنجیرهای ربوده شد و به قتل رسید. هنگام قتل چهل و چهارمین سال زندگیاش را میزیست و چنان عمر پرباری از تالیف و ترجمه داشت که به چهل سالگان نمیمانست.
دیکتاتورهای کور دل، عامل خیزش مردم در خرداد ۱۳۷۶ را نویسندگان و روشنفکرانی میدانستند که پرومتهوار در تاریکترین شبهای این سرزمین مشعل آگاهی را روشن نگاه داشته بودند. آنان در خیال خام خود تصور میکردند با کشتن تعدادی از مبشران آزادی میتوانند در دل بقیه ترس و بر لبانشان سکوت بنشانند غافل از آن که روشنفکران نسیم هستند و چون به قتل میرسند توفان به پا میکنند و چنین شد که پوینده و مختاری با مرگ خود زندگی بخشیدند به مردمی که داشتند فراموش میکردند زندگی بهتر چیست و خو میکردند به اصلاح نظامی که از پایبست ویران است.
اگر کتابهای پوینده و اشعار مختاری چند هزار خواننده داشت با قتلشان صدها هزار خواننده پیدا کرد. اگر مشعل بودند آتشفشان شدند تا پس از یک دهه فوران کنند و صدها هزاری و میلیونی به خیابان بریزند و آزادی را بخواهند. خون مقتولین قتلهای زنجیرهای قلب نداها و سهرابها و کیانوشها را به تپش واداشت و خون اینان ملتی را به حرکت و جنبش، و غبار سالیان از چشمهایشان زدود و اکنون دیگر آگاهی نزد معدود روشنفکر و نویسنده نیست که هر ایرانی کتابی شده است و شعری و همه سرودی هماهنگ را فریاد میکنند.
«۱۲ آذر» و «۱۸ آذر» چون دو نگهبان از «۱۶ آذر» محافظت میکنند تا این روزها بشود روزهای مبارزه با جهل و دیکتاتوری. روز جمعه ۱۳ آذر خانوادههای پوینده و مختاری و شیفتگان آزادی و خرد در امامزاده طاهر گرد هم میآیند تا از گنجهای نهفته در خاک این گورستان که به نمادی از آگاهی و آزادی تبدیل شده است تجلیل کنند. آنجا باشیم تا آزادی و عدالت و رفاه و سعادت با ما باشد.
——————-
پانویس
۱- نامچهی کتاب پرسش و پاسخ دربارهی حقوق بشر، نوشتهی لیل لوین ترجمهی محمدجعفر پوینده، نشر قطره، ۱۳۷۷.
مطالعه بیشتر در سایر وبگاهها
× گشتی در دنیای شعر محمدمختاری | مهدی مرعشی
× تنها تو بودی انگار که حتی روی نيمکتی نمیبايست بنشينی و در تراوت خاموشی و فراموشی بنگری.
×بیانیه كانون نویسندگان ایران به مناسبت یازدهمین سالگرد قتل محمد مختاری و محمدجعفر پوینده
عاصي said
عنوان پوينده را اشتباها پونده نوشتهايد.
balva said
سپاسگزام اصلاح کردم.
ali.gh said
یادشان گرامی